پروردگار
بطور کلی احتیاج به نصیحت؛ صحبت؛ مشاور و یا همدمی دارم ..... که خدا رو شکر هیچکدومش نیست چراکه هر کدوم عیب و نقص و مزیت خودشونو دارن
دیگه عرصه تنگ شد و دست بدامان حافظ شدم! مرام و تمام کرد و اینو گفت بهم:
چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
ز باغ عارض ساقی هزار لاله برآید
نسیم در سر گل بشکند کلاله سنبل
چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید
حکایت شب هجران نه آن حکایت حالی است
که شمه ای ز بیانش به صدر رساله برآید
ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت
که بی ملالت صد غصه یک نواله برآید
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود
خیال باشد که این کار بی حواله برآید
گرت چو نوح نب صبر هست در غم طوفان
بلا بگردد و کام هزار ساله برآید
نسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ
ز خاک کالبدش صد هزار لاله برآید