در انتظار فردا

آینده‌ای که منتظرش بودم، تا حد زیادی نزدیک شده ...... و من با خودم فکر می‌کنم به اون سیاهی که فکر می‌کردم نبود، بلکه نقره‌اییه!

در انتظار فردا

آینده‌ای که منتظرش بودم، تا حد زیادی نزدیک شده ...... و من با خودم فکر می‌کنم به اون سیاهی که فکر می‌کردم نبود، بلکه نقره‌اییه!

یک روز برفی و من خوبم!

پروردگار

 

 

 

تو بهشت منی

تو سرنوشت منی

کامران خوب من

تو پاک سرشت منی!

 

روز برفی بخیر و سلامت امیدوارم زود خوب بشی و بتونی از رختخواب بلند شی

خوشحالم .... گرچه هنوز مشکلاتمون حل نشده .... گرچه هنوز سنگی رو از جلوی پامون که برنداشتن هیچ بهش اضافه هم میکنن، اما خوشحالم که داریم یاد می‌گیریم با هم باشیم .... همدیگه رو ببخشیم، دوست داشته باشیم و بخاطر هم بعضی کارا رو نکنیم!

هنوز کمی می‌ترسم ..... افتادم تو یه سرازیری که تا حالا نبودم توش ..... تا حالا کسی رو دوست نداشتم و خیلی برام طول کشید که بفهمم این دوست داشتنه نه چیزه دیگه! قبلا تصور دیگه‌ای از دوست داشتن داشتم ..... فکر می‌کردم یعنی گل و بلبل بودن! اما حالا اینجور فکر نمی‌کنم .... ممکنه خیلی دوست داشته باشی و تمامش غم و ناراحتی باشه!!! بنظرم عجیب می‌رسه ..... نمیدونم چرا اینجوریه .... اما خوب هست مهم اینه که تو هستی و منم هستیم و مهمتر اینه که ما هستیم و خونه گرم و نرم و امنه و در و پنجره‌اش هم محکمه و هر وقت سوز بخواد بیاد، پنجره رو می‌بندیم

راستش هیچ کس درک نمی‌کنه نمیشه الان از احساس گفت .... از درونی‌ترین احساس‌ها چون هنوز رسمی و شرعی نیست ..... ولی خیلی‌ها شو می‌دونی ..... اما خوب شنیدن کی بود مانند دیدن  

دیگه هر روز دلم داره برات تنگ میشه، چه ناراحت باشم از دستت یا نه، چه خوشحال باشم یا نه، چه باشی اینجا یا نه (خیلی خجالت کشیدم، لطفا بروم نیار که اینا رو خوندی) بدتر از همه اینه که وقتی میای خونمون از ساعت ۹ که میشه عزا می‌گیرم که باید بری ...... واقعا دلم نمی‌خواد که بری ..... بابا اینا که  همه عشق تو ان! خوب پسرتونو بردیم دیگه بمون همین جا بخواب که اگه محرم شیم دیگه نمی‌تونی اینقدر بمونی احتمالا ( نمیدونم چرا اینجوریه، اونوقت که شرعیه و رسمی و عرفی همه تازه شستشون خبردار میشه و گارد میگیرن)

 

 

 

پ.ن: هر کی (خ.ج) دوستش (کامران) نداره بره بمیره!

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
عسل رز شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:19 ب.ظ

سلام
کجایی سر به من نمی زنی

دکتر مجتبی کرباسچی یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:39 ق.ظ http://www.mojtaba334.blogfa.com

سلام
با " ابراهیم بت شکن وپیرمرد بت پرست "
و شعر " بت شکن و بت پرست " بروزم
صاحبدلان

عسل رز یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام
روز برفی برایت ارزو مندم
همراه با برف بازی فراوان
نظرت چیه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد