در انتظار فردا

آینده‌ای که منتظرش بودم، تا حد زیادی نزدیک شده ...... و من با خودم فکر می‌کنم به اون سیاهی که فکر می‌کردم نبود، بلکه نقره‌اییه!

در انتظار فردا

آینده‌ای که منتظرش بودم، تا حد زیادی نزدیک شده ...... و من با خودم فکر می‌کنم به اون سیاهی که فکر می‌کردم نبود، بلکه نقره‌اییه!

برف

پروردگار

 

 

 

سلام! وقت بخیر

خوبین؟

با برفا چه می‌کنین؟

خیلی زیباست ..... خیلی .....

من مخالف پاک کردن این زیبایی از روی کوچه و پشت بام و در و پیکر خانه‌ها هستم ..... اما هیچکسی به حرفم گوش نمیده و برای کسی مهم نیست چقدر زیباست!!! همه فقط به فکر اینن که چجوری برن بیرون سر کار یا مدرسه یا ......!! هیچکسی به فکر این نیست مگه سالی چند بار همچین برفی میاد که بتونن توش راه برن و فکر کنن و از زیبایی و طبیعتی که ایجاد می‌کنه لذت ببرن و برای مدتی هرچند کوتاه پاک باشن و خالص و صادقانه و طبیعی رفتار کنن ......

من برف رو خیلی دوست دارم

من بارون رو هم خیلی دوست دارم

اما برف رو بیشتر دوست دارم!

زیر بارون باید تنهایی راه رفت و تنها بود!

زیر برف باید چندتایی بود چون بعدش برف بازی می‌چسبه

 

 

پ.ن: امروز بعضی‌ها رو هم از راه جاده شمال برگردوندن تهران

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد