پروردگار
تا حالا با خودت فکر کردی که صحبت کردن خانوما با بابا همونقدر اذیتت میکنه که فکرش در مورد کامران؟
اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووه!! حالا کجاشو دیدی!!! با این کامرانی که من میبینم و پسر ناز و گل همه میشه و گربه ملوس همه و بچه مثبت جونه خودشم هست، از این دست افکار و احساسات زیاد خواهی داشت رفیق!!
اینا رو ول کن ..... باور کن من دوست دارم که بهت میگم و قسم میخورم جز خدا هیچ کسی توی دنیا اندازه من تو رو دوست نداره، حتی مامان و بابا و شیرین! چه برسه به بقیه!
ول کن ...... فراموش کن و نبین کی چیکار میکنه ...... هر کس همونجوری رفتار میکنه که در حد و اندازههای خودشه و نمایانگر جایگاه شخصیتی و اجتماعیشه ...... هیچ ربطی هم به تو نداره! بذار هر کس هر جوری که میخواد باشه و تو هم سعی کن آرامشت رو حفظ کنی و طوریکه برازندهات هست و فکر میکنی درسته رفتار کن ...... به این چیزها بیتفاوت باش! این قبیل چیزها در حد و اندازههایی نیستن که بخواد فکرت رو مشغول کنن
در آغوش من، عزیزترینت بعد خدا، آرام بخواب و فکر کن اگر فردا چشم گشودی، لطف خداست و اگر نه، توبه کن که شاید دیگر وقتی نباشد! دلم میخواد بهت بگم دوستت دارم شیلای من! من من! و دلم میخواد تو هم به همه کسانیکه دوست داری بگی دوستشون داری! شاید دیگه فرصتی نباشه و ما داریم فقط فرصتها رو از دست میدیم ...... یادته عمه مینو رو؟ چقدر بهش گفتی عمع جون دوستت دارم؟
من هم طرف شیلاجون هستم. همونجور که خودش خودشو دوست داره، منم دوسش دارم :)