پروردگار
آخرین روزهای نفس کشیدن در شهری تاریک، با هوایی آلوده، مردمی خاکستری، نگاههایی سرد، کلماتی غریب، کارهایی خالی از انگیزه، برنامههایی خالی از هدف و زندگی خالی از معنا!
آخرین روزهای مانده به رفتن ..... به هجرت ..... به سفر ...... به زیارتی به نیت عبادت، زیارت، گرفتن حاجت، گرفتن تبرک، تجدید پیمان، بیعت دوباره و البته خالی شدن از دنیا و قدری به آخرت خویش مشغول بودن!
خیلی وقته دلم هوای امام رضا علیه السلام رو کرده بود ...... دیگه بغضم میترکید اگه میگفتن رفتن مشهد و من یادم میومد که چقدر از امامم دور افتادم ...... ْ امام رضا! دیگه دوستم نداری؟ْ که امام اینبار انشاءالله ما رو طلبید و داریم مشهد اگه خدا بخواد و دست بوس امام رضا علیه السلام و قدری همنشینی و خلوت نشینی و کوبیدن آستان ملکوتی و منتظر هدایت و راهنمایی و بخشایش بودن!
دلم از الان داره تاپ تاپ میکنه! بوی مشهد ...... بوی بارگاه ...... گنبد امام رضا علیهالسلام! چی توی دنیا بجز مکه و مدینه می تونه اینجوری آدم رو حالی به حالی بکنه!؟
کامران .....
یه حقیقت تلخ و شیرین ...... بیشترش شیرین تا تلخ! بین ما علاقه بوجود اومده ...... علاقهای جدی ..... نه مثل این قاشق چنگالا! دوست داریم به هم کمک کنیم و همدیگه رو بالا ببریم، برامون مهمه که طرف اشتباه نکنه و از اینا، دلمون برای هم تنگ میشه و میخواهیم خودمون هم خوب باشیم!
فکر نمیکردم جدا دل کامران تنگ بشه برام این مدت! فکر نمی کردم که اینجوری عکسالعمل نشون بده و من دلم خنک بشه و اینقدر خوشم بیاد ....... نوازش مثبت دلانگیزی بود بعضی وقتا خجالت میکشم هنوز ...... اما واقعا دلم میخوادش دیگه ...... اونم دیگه یاد گرفته که به کوئریهام پاسخ بده ....... منم یاد گرفتم به کوئریهای اون جواب بدم داریم سازکار پیدا میکنیم با هم ....... بعضی وقتا لحظات دلانگیزی رو برای هم ایجاد میکنیم ...... با اینکه هنوز محرم نیستیم و محدودیتهای محرمیت رو داریم و از یه حدی بیشتر نمیتونیم حرف بزنیم و بگیم ....... بعضی وقتا واقعا سخت میشه ...... بعضی وقتا در اوج ناراحتی و دلشوره احتیاج دارم که بغلم کنه و بهم آرامش بده و ازم حمایت کنه تا آروم شم ........ و بعضی وقتا اونم به همچین حمایتی نیاز داره ....... عکسالعملهاش بهتر و نرمتر شده ....... دیگه اون آدم خشک و بیاحساس نیست که هر چی بگم صم بکم باشه! ابرازها و نشون دادنهاشو دوست دارم ...... بطورکلی از ابراز و نشون دادن خوشم میاد ......
وقت نکردم برم دکتر ...... میخواستم چهارشنبه برم که مجبور شدم برم مدرسه و میخواستم شنبه برم که بازم مجبورم برم مدرسه! گفتم یهو پاشم برم اورژانس شاید کارم زودتر اه افتاد و گیر نکردم، بازم وقت نشد! حالا باید صبر کنم تا از مشهد که برگشتیم برم انشاءالله!
دیروز آخرین باری بود که کامران اینا رو دیدیم تا هشتم یا نهم خرداد که بیایم دوباره تهران و در بهترین حالتش هم اینه اونا رو همون روز ببینیم (خوشبینانهترین فرمت)! این عجیبترین مسافرتی که دارم میرم! بلافاصله که برگشتیم تهران باید از مامان اینا جدا بشم و بجای رفتن به خونه بیام کلاس و امتحان بدم سهتا!!! باید توی سفر کلا درس بخونم! خدا رحم کناد و کمکم کنه که بتونم درس بخونم انشاءالله!
کاملا خودمونی عرض میکنم، هرکی چیزی از امام رضا علیه السلام میخواد یا پیغامی داره بگه و یا نیت کنه و برام پیغام بزاره تا وقتی رفتم به نیابت بگم! خودمونیتر هم اینه که برای کامران و فیروزه جان و آنی کوشولو و الهه بانو و سمیر خان و فاطمه بانو هم دعا میکنم که انشاءالله همیشه سبز و سلامت و سعادتمند باشن اگه خودشون هم چیزی مازاد میخواستن بفرماین ما در خدمتیم انشاءالله
حلال کنین اگه بدی یا خوبی دیدین، اگه بعضی وقتا خیلی غر زدم، اگه بعضی وقتا خیلی داد زدم، اگه بعضی وقتا زیادی شیطنت کردم و بلند بلند خندیدم، اگه صدای گریههام زیادی بلند بود و اگه زیادی حرف زدم و سرتونو بردم، خلاصه ماجرا حلال کنین و دعا کنین که همه حاجت روا بشیم و فیض ببریم خفن انشاءالله
فعلا خداحافظ
پ.ن: دوشنبه صبح هم میام سر میزنم قبل رفتن! هرکسی چیزی خواست بگه، تا دوشنبه فرصت داره
سلام دوست عزیز وبلاگ باهالی داری امیدوارم موفق بشی.اگر مایلی تبادل لینک کنیم؟
سلام دوست عزیزم...وای...خدا رو شکر عزیزم که حالت خوبه...ممنونم که اینقدر به من لطف داری...خیلی محتاجم به دعا...برام دعا کن به ارامش برسم و امسال ارشد دانشگاهی که دوست دارم قبول بشم....فدای تو...همیشه شاد باشی خانومی
سلام دوست من
امیدوارم سفر خوب داشته باشی. از طرف من هم زیارت یادت نره. خیلی خوشحالم می تونم نوشته هاتو بخونم.
در مورد فروغ هم هیچی