پروردگار
خیلی نوشته بودم ..... نزدیک ۶ صفحه شده بود! اما انگار قسمت نبود که در جایی بماند! انگار تنها بایستی مینوشتم تا ذهنم رها میشد و بعد چون عدد سنینم بر ریگهای بیابان ناپدید میشد و میرفت تا توانی دیگر در من جان گیرد برای زنده ماندن! و شاید هم برای مبارزه .... مبارزه برای آنچیزی که متعلق به ماست ...... و شاید دیگری از ما دزدیده باشد!!
شاید هم هزار و یک دلیل دیگه داشته که از ذهن من و تو خارجه.
تا جایی که یمتونی واسه کاری که دوست داری انجامش بدی تلاش کن. قسمت یه تیکه از خواست و تلاش ما آدماست
پروردگار
سلام!وقت بخیر:)
بله ..... حق با شماست ..... ولی میدانی ..... به همان دلیل که تو دوست داری در وبلاگت بنویسی و مینویسی آیییی مردم بدانید که بالاتر رفتن قیمت نفت گریه همهامان را درمیآورد و به این واضحی نمینویسی ......
آره! حق با توئه ..... اما میدونی .....
سلام سلام
من دوباره اومدم !!! اوه ببخشید با کفش اومدم . وبلاگت خاکى شد . خوبىىىىىى؟
چطورى یا بهترى ؟؟؟؟؟؟؟
پروردگار
سلام آدم برفی:)
یه سئوال داشتم، شما با اون آدم برفی که من و کامران این زمستان باهم درست کردیم نسبتی دارین؟:) خیلی دوستش داشتیم ..... تا چندین چند روز هم دوام آورد و شاید حتی هفتهای ..... جایی در سایه گذاشتیمش که دست آفتاب رنج حضورش را به وی تحمیل نکند ....
بگذریم:) ممنون خوش تشریف آوردین، خوش گلدی! خوش اومدین منزل خودتونه! راحت باشین ..... خود ما اهل خاکیم و از خاکی شدن نمیرنجیم:)
شما خوبین؟
تو روزایی که نبودی،نمیدونی چی کشیدم
روزی صد دفعه عزیزم،به ته خط میرسیدم
تو نبودی تا سرم رو،بزارم رو شونهء تو
خودت هم خوب می دونستی،.............؟
...............................................
یا حق