پروردگار
انگار سرم آماس کرده ....
امنیت، حمایت، آرامش .....
حروفی ساده، اما پیچیده برای بخت من ....
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت!!
تازگیها زیاد می شنوم که میگن نفوذ قلمم زیاده ....
کامران اینطور فکر نمیکنه ..... بابا هم اینطور فکر نمیکنه ..... و اگر فکر هم بکنن یا بشنون اصلا براشون مهم هم نیست ....
چی تو سر کامرانه؟
چند روزه که اساماسهای جالبی برام میاد ..... شعرهای یه شاعر که از بس به در و دیوار خورده، شعراش رو به همه اساماس میکنه! اونم باباش بهش اهمیت نمیده! به هنرش!
۱. این شبپرهها به خواب من کابوسند
یک لحظه بدون تن من میپوسند
هیهات که همبستر من پشه شدست
بنگر که چگونه شب مرا میبوسند!
۲. بگذار تا از عاشقی لبریز باشم
شیرین من! بگذار شورانگیر باشم
گیسو رها کن تا بپیچد با خیالم
بگذار تا یک شعر کفرآمیز باشم
۳. هر چند که از نگاه من دور شدی
با برق نگاه دیگری جور شدی
از چشم تو تعریف زیادی کردم
شاید به همین دلیل مغرور شدی
۴. شکفتی چون گل و پژمردی از من
خزانم دیدی و آزردی از من
بد آوردی وگرنه با چنین ناز
اگر دل داشتم میبردی از من
۵. آراسته آمد و چه آراستنی
پیراسته زلف خود چه پیراستنی
بنشست به می خوردن و برخاست به رقص
به به! چه نشستنی، چه برخاستنی!
۶. زبانش لهجه نازداری داشت
نگاه او جهانی دلبری داشت
و من غرق تماشا، چهره او
چه رقص دلنشینی روسری داشت!
۷. از اینهمه التهاب کم کن باران
یک چادر خیس بر سرم کن باران
از سرخی لبهاش تنم سوخته است
لطفا بغلم کن، بغلم کن باران!
۸. با جمله رندان جهان همکیشم
خیام ترانههای پر تشویشم
انگار شراب از آسمان میبارد
وقتی که به چشمان تو میاندیشم
۹. نگاه چشم بیمارت چه خسته است
کبوتر جان! که بالت را شکسته است
چه شد آن بال و پرواز بلندت
سفید خوشگلم! پایت که بسته است؟
۱۰. سخت است از چشمان من چیزی بفهمی
چیزی از این باران پائیزی بفهمی
من دوستت دارم ولی یادت بماند
دیگر نباید بیش از این چیزی بفهمی!
حال نباید با وجود این بخواهم که مورد حمایت مردی باشم که زندگیم را با وی قسمت کردهام؟
نباید شایسته و لایق چنین چیزهایی باشم؟
من چه چیزی دارم بدست می آرم و چه از دست میدم؟
دنیا چه خوابی برای من دیده؟!
سلام دوست نازنینم...الهی که دنیا بهترین خوابها را برات ببینه...من مطمئنم بهترینها برات پیش میاد چون تو خدا رو داری...خدا جون بندههاشو تنها نمیذاره...منم بهترینها رو از خدا جون برات میخوام...اروم باش نازنینم...فدای تو
درجان عاشق من شوق جداشدن نیست
خو کرده ی قفس را میل رها شدن نیست
من باتمام جانم پربسته واسیرم
بایدکه با توباشم درپای توبمیرم
عهدی که باتوبستم هرگزگسستنی نیست
این عهد تادم مرگ هرگز شکستنی نیست
سلام عزیزم..من آپم منتظرتم