در انتظار فردا

آینده‌ای که منتظرش بودم، تا حد زیادی نزدیک شده ...... و من با خودم فکر می‌کنم به اون سیاهی که فکر می‌کردم نبود، بلکه نقره‌اییه!

در انتظار فردا

آینده‌ای که منتظرش بودم، تا حد زیادی نزدیک شده ...... و من با خودم فکر می‌کنم به اون سیاهی که فکر می‌کردم نبود، بلکه نقره‌اییه!

ببار ای ابر شرقی! ای همه حس غرور!

پروردگار

 

 

People laugh & people cry! All the best is what u deny! you should accept what you try! all the vain or even mine

انگار طبع شعرم دوباره گل کرده!

گویا قرار است زندگی برای یکبار دیگر هم که شده روی خوش استعداد به ما بنماید و شاید به مناسبت همین رونمایی‌ست که این دو خط از مغزمان تراوش کرد و به علت فسفر اضافی که توی این چند وقت به مغزم رسیده بود فوران کرد و ریخت روی کاغذ!!!

بگذریم ...... از امروز دیگر بار می‌نگاریم بر صفحاتی سیاه با خطوطی سفید! دنیای من کمی متفاوت‌تر از صفحات و کاغذ‌‌های سفید شماست ...... در صفحات سیاه من می‌توان خلاقیت بیشتری به خرج داد

فوق لیسانس!!‌چه آسان!

پروردگار

 

 

گفته‌اند که گویا قرار است پس از اتمام این دوره‌ها و درس‌خواندن درست و بچه مثبت بودن و معدل بالا، به ۱۰٪ اول فوق لیسانس بدهند! من که کف کردم!! فوق لیسانس به همین کشکی؟؟

البته در برابر کنکور بی‌شاخ و دم کشک است و در برابر امتحانات سه نوبته‌ای که هر ترم می‌دهیم و پروژه‌ای که باید تحویل دهیم و حضور و غیاب هم ۲ نمره دارد اصلا کشک نیست و خدا هم خیرشان دهد و مستحق هم هستیم که ما علم دین می‌آموزیم و دیگران علم معاش و دنیا! با علم دین معاش توان کرد و با علم دنیا دین نتوان داشت!

فی‌الحال و فی الجمله الخلاص یا حضرت کنکور! شاختو شکستم! پوزت زده شد که بی‌تو توان فوق با ارزش از دانشگاه معتبر و سراسری بدون پول و پارتی گرفت!!

قربون کرمت! من از امروز کسی رو نمی‌شناسم! شما؟ ببخشید بجا نمی‌آرم؟ احساس خوشبختی و راحتی بیشتری می‌کنم نسبت به قبل! فقط لطفا کسی به گوش خانواده نرسونه که یه بساط دیگه دوباره درست میشه برام!

پ.ن: بنظرت اگه من این ۲ ترمی رو که مونده فول واحد بگیرم میرسم برای سال دیگه فوق قبول شم و برم دانشگاه (شریف- تهران)؟؟

پ.ن: من و شریف؟! الله اکبر! استغفرالله! مگه می‌خوام دیوانه شم!؟ شریفی‌ها را بایستی کلونایز کرد تا در هوش و ذکاوتشان ضرب شوند و به توان رسند نه اینکه با امی جماعتی لنگه من به اختلاط نشینند تا به تفریق و تقسیم رسند!

پ.ن: من قول میدم شریف رو به گند نکشم!! منو ول کنین برم شریف!! عمرا!! ‌من خودمو به کشتن نمیدم! یکی منو ول کنه برم شریف!! مگه خل شدی می‌خوای بری شریف!؟ منو ببرین شریف!! نمی‌زارم خودتو بدبخت کنی! باشه! پس منو ببرین تهران!! اوکی قبول! اگه نبرینم تهران میرم زن یه ماهاراجه میشم میرم هند درس می‌خونما! اوکی بابا برو تهران! نه میخوام برم هند! ده! میگم برو تهران!‌ نمیخوام، کلاس کارم رو میاره پایین! عجب آدمی هستیا! برو تهران ببینم! نمی‌خوام! اصلا حقته که همین‌جا بگیری بشینی اراجیف تایپ کنی بجای اینکه بری شریف و تهران! یکی منو ول کن برم شریف!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

 

چرا نمی‌تونم!؟ یه شب قدر دیگه ......

پروردگار

 

سوگ مولامون رو به همه تسلیت می‌گم! باید در غم جانکاه جهلی که داشتیم و داریم بسوزیم و جامه کبود به تن کنیم و خاک ذلت به سر بریزیم که از جهل و غفلت تحمل همچون بزرگ و عزیز و راهنمایی رو نداشتیم و برتافتیم و رنگ سرخی دیگر بر پرچم عدالت زدیم ای وااااای بر ما که هر روز عاشورا ست و همه جا کربلا! همه روزه حق میکشیم و همه روزه به همراهی لشکر کفر میرویم ...... وااای بر ما اگر بازنگردیم و نفهمیم علیکم انفسکم یعنی چه و در نبرد کربلا در روز عاشورا از کسانی باشیم که در زیارت عاشورا لعنت می‌کنیم؛ کسانیکه در راه جنگ بر علیه پسر رسول خدا و امام عصر همراهیشون کردن و کمک کردن! خدایا در این شب از تو درخواست می‌کنیم که از یاران و اعوان و انصار رسولان و ائمه معصومین قرار ده نه از آنانکه بر وی و سخن تو شوریدن و گمراه گشتن!

امروز تصمیم داشتم هر جور شده یه نور الجنان برای کامران بگیرم تا بتونه از ادعیه و مراسم‌ها و زیارات استفاده کنه و اعمال رو انجام بده؛ بخاطر همین بعد از شرکت رفتم انقلاب دنبال سی دی گشتم و بلاخره فهمیدم که باید برم نمایندگی فروشش و اینجوری توی بازار نمی‌فروشه! (گویا بازار خرید اینجور سی دی‌ها خفن خوبه و صرف نداره طرف بده یکی دیگه بفروشه و از روش فقط یه چیزی برداره)

بلاخره! رفتم حوزه که هم سی دی امتحانی خودمم رو بگیرم هم ببینم از نمرات چه خبر و کارنامه اومده یا نه که نسیبه سر صحبت رو باز کرد و پرسید ۵شنبه چی شد؟ محرم شدین؟ گفتم نه و حاج‌آقا اینجور گفتن ...... نسیبه هم چون تجربه داره و الان کلی عمه هست شروع کرد به نصیحت و راهنماییم! دوست خوبیه؛ دلم سوخت که برام ناراحت شد ..... نمیخوام کسی بخاطر من ناراحت شه ...... بهرحال نسیبه بهم گفت که نمایشگاه قرآن میتونم سی دی رو پیدا کنم و منم با نسیبه تا دروازه دولت رفتم و از اونجا جدا شدیم و من رفتم مترو سواری تا مصلی!

مصلی که رسیدم کلی دور زدم و چرخیدم تا راه ورود به مصلی رو پیدا کردم ...... گویا گفتن فقط آدمای باهوش بیان نمایشگاه و یه ماز درست کردن برای ورود به مصلی!

وارد که شدم دیدم سرویس رفت!! البته پر هم شده بود! حالا حساب کنین ساعت ۴ بعدازظهر؛ خسته‌ای؛ عجله داری که برسی خونه؛ نمیخوای کسی خبردار شه که چی کار می‌کردی امروز؛ و باید با یکی هم قرار بزاری که سی دی رو حتما بهش برسونی! کم کم داشتم عصبی می‌شدم که زد به سرم پیاده راه رو برم! وسط راه از یه خانومی پرسیدم چقدر دیگه باید برم که گفتن ۵-۶ دقیقه دیگه راه برم می‌رسم ...... از وسط یه مانع به اسم داربست گذر کردم؛ یه عالمه پله رو هم رد کردم تا رسیدم به محل برگزاری نمایشگاه!

دریغ از یه کیسوک اطلاعات و از من بپرس!!! خدا خیلی مرام گذاشت برام و خیلی دمش گرم و خیلی شکر؛ همین که وارد سالن شدم اولین غرفه؛ غرفه محصولات نور بود و سی دی رو خریدم و یه قرآن کوچولو هم گرفتم و دویدم که بیام! اگه با سرویس از اونور می‌اومدم عمرا به این راحتی پیدا می‌کردم غرفه رو یه عالمه باید گیج می‌زدم تا می‌فهمیدم کجام و چه خبره و کجا باید برم!

خدا رو شکر ...... به موقع کامران رو دیدم و سی دی رو هم بهش دادم!

اما ...... اصلا فکر نمی‌کردم با دیدنش ناراحت شم ...... یا اینکه دیدنش اذیتم کنه! شایدم برخوردمون مشکل دار بود که این احساس بهم دست داد! شاید ۳ دقیقه هم نشد صحبت کردن و دیدنمون! سریع سی دی رو دادم و برگشتم توی صف مینی‌بوس و چون مینی‌بوس نیومد و خیلی خسته بودم و سرم درد می‌کرد و دیر هم داشت میشد؛ رفتم دربست بگیرم که کامران هنوز نرفته بود اومد کنارم ...... نمیدونستم چی باید بگم ....... هر دوتامون حرفی نداشتیم بزنیم! شایدم نمی‌دونستیم چی باید بگیم ...... شاید ....... نمیدونم!!

ماشین که وایساد؛ به کامران گفتم اگه میخوای بیا تا یه جایی برسونمت؛ فکر کرد میگم بیا خونه! گفت باشه به شرطی که بالا نمیام! منم گفتم نه؛ منظورم خونه نبود؛ سر راه رو گفتم؛ پس هیچی؛ من رفتم؛ فعلا خداحافظ! شاید واقعا رفتارم بد بود ...... واقعا دست خودم نبود  نمیدونم چجوری باید این رفتارم رو کنترل کنم!! واقعا نمی‌دونم باید چیکار کنم!!

منو ببخش! منو میبخشی؟

اوضاعمون بده کامران ...... من نباید ناراحت بشم ...... تو نباید ناراحت باشی ...... نباید اینقدر مثل غریبه‌ها باشیم و دور و بدون هی حرفی برای گفتن!!! چرا یه دفعه‌ای بینمون دیگه هیچ حرفی برای گفتن وجود نداره؟ چرا من دیگه نمیخوام حرف بزنم؟ چرا اینجوری شد؟ چرا داره همینجوری میمونه؟

نسیبه خیلی باهام حرف زد ..... اینکه به دلم روجوع کنم ببینم دلمم چی میگه! اینکه ببینم دلم هم راضیه! شاید یسری از اینا برای این باشه که اصلا توجه نکردم به احساسات و دلم ...... میگفت شوخی نیست؛ حرف یه عمر زندگیه! خانوما اگه نتونن از نظر احساسی با یکی کنار بیان و دلشون راضی نشه؛ زندگی براشون مثل جهنم میشه! بیچاره اون بچه‌ای که بخوان با این وضع بزرگ کنن ......

نمیدونم ...... شماره تلفن جاییکه خانوم همیز معمولا اونجا کلاس میزارن رو امروز پیدا کردم ..... کانون راه روشن؛ اندیشه روشن یا یه همچین چیزیه! ۳۳۵۰۴۶۳۵! امیدوارم بشه یه کاری کرد باهاش! خدا کمک کنه .....

خدایا! توی این شب‌ها؛ به حرمت او معصومی که قرآن رو بهش نازل کردی؛ به حرمت مولود خونه خودت که توی همین شب‌ها گفت فزت برب الکعبه؛ معرفت بهمون بده! چشم حقیقت بین بده بهمون! خدایا بی نسیبمون نذار ...... خدایا تو عزیزی و حکیم؛ غیر حکیم و عزیز کی به جاهل و ضعیف و خوار رحم کنه؟ خدایا بدادمون برس که هیچ فریادرسی جز تو نداریم! خدایا گارنتی یکسالی که در پیش داریم رو میخوایم ...... خدایا! الغوث الغوث؛ خلصنا من النار یارب!! خدایا هر چی باشه ما بنده‌اتیم؛ اگر هر چی کم داریم بخاطر جهلمونه؛ خدایا ما رو به جهلمون ببخش و هدایتمون کن!

آمین!

 

 

 

 

 

 

 

 

                          شب‎ قدر, شبی‎‎ کـه‎‎ در رحمـت‎ الهـی بـه روی‎ مومنین‎ باز است‎.

 

شب‎ هنگام‎ کـه‎ خـورشـیــد رخ‎ در نقـاب‎‎ غـروب می‎‎‎ کشد و تـاریکـی دامـن‎ مـی گسترد, مـرگ‎‎‎ رنـگ فرا می‎ رسد, رنگ ها کـه‎ در روز تمام‎‎ چشـم را پـر مـی‎ کــردنــد و دیـدن‎‎ ورای‎ آن را مـانـع‎ مـی‎ شـدنـد, بـا رفتن‎‎ خورشید رخـت‎ بـربسـتــه‎ و دیـدن بـی‎ واسطه‎ را ارزانی‎‎ می دارند.
رنگها که‎‎ خود پوشاننده حقایق‎ هستنـد ولـی‎‎ تـاریکـی در غیـاب‎ رنـگ‎ , اسـرار را هـویـدا می‎ کند, البته‎‎ نه بـرای‎ همـگــان‎ کـه‎ بـرای‎ خاصان‎‎ و دراین شبها" ,شب‎ قـدر" رسـتـن‎ از همه‎ رنـگهـا و وابسـتگـی‎ هـا و پیوستن‎ به‎ حقیقت‎‎ بی‎‎ رنگی است. ما را برعظمت‎‎ شب‎ قدر راهـی‎ نیـسـت و تنها می‎‎ توان‎‎ در زیـر بـاران رحمـت‎ الهـی "لیـلـه‎ القدر" ایستاد تاببارد و جانهـای‎ مومـنـان‎ را از آب‎ زلال‎ خود شستشو دهد.

در این‎ شب‎ چشم‎ سـر را بــایــد بیـدار نگـاه‎ داشت‎ تا چشم‎ جان‎ بـیـداری‎ و بینایی‎ یابـد , دل‎ از بندها رها شود و ما چـه‎ زیـانـکـار خواهیـم‎ بـود اگـر از شـب‎ قدرتنها بیداری‎ چشم‎ نصیبمان‎ شود. "
شب‎ قدر " که‎ بـراسـاس‎ آیـات‎ قـرآن‎ کـریـم‎ شبی‎ بهتر از هـزار مـاه‎ اسـت‎ و در هـمـه‎‎ طول‎‎ سال هیچ‎ شبی‎‎ به خوبی و فضیـلـت‎ آن‎‎ نمی‎ رسـد و عمل‎‎ در این شب‎ بهتر از عمل در هزار ماه‎ است‎ و دراین‎ شب‎ تقدیـر امـور سـال‎ افـراد مشخص‎ می‎ شود و آنکه‎ " شب‎ قدر , " زمانـی‎ که‎ روزی‎ بندگان‎‎, تقدیـر آنـان اعم‎ از خوب‎ و بد در آن‎ مقدر می‎ شود. "

قدر " شبی‎ که‎ قرآن‎ بر پیامبر اکـرم‎ ( ص‎ ) نازل‎ شد و شبی‎‎ که‎ دعای‎ کـسـی رد نمی‎ شود.
در کتاب‎ قبال‎ از " کنزالمواقیت‎ " به‎ نقـل‎ از پیامبر اسلام‎ ( ص‎ ) روایت‎‎ شده‎ است که‎‎‎ " حضرت‎‎ موسـی‎ ( ع ) بـه خـدا گفـت کـه نزدیک‎ شدن‎ به‎ تو را خواهـانـم‎ و خـداونـد فرمود: نزدیکی‎‎ من‎‎ از آن کسی اسـت‎ کـه‎ شـب‎ قدر بیدار بماند. حضرت‎‎‎ موسی‎ ( ع ) گفـت : رحـمتــت را مـی‎ خواهم‎‎ و خداوند فرمود: رحم مـن‎‎ از آن کسـی‎ است‎‎ که‎‎ درشب‎ قدر به مسکینـان‎ رحـمـت کـنـد و باز موسی‎ جواز گذشتن‎ از صـراط را خواسـت‎ و خداوند آن‎‎ را آن کسی‎ فرمـود کـه‎ در شب‎ قـدر صدقه‎ ای‎ بدهد. باز از همین‎ کتاب‎ در جای‎‎ دیـگـری از حضـرت‎‎ رسول‎‎ نقل شـده‎‎ اسـت کـه " : درهـای‎ آسمـان‎‎ در شب‎ قدر باز می‎ شود , بنابرایـن بنـده‎ ای‎ در آن‎ نماز نمی‎ خـوانـد , مـگـر اینکه‎‎ خداوند متعال‎‎ در مقابل هر سجـده ای‎ درختـی‎‎ در بهشت‎ برای‎ او می نویسد.
مرحوم‎ طبـسـی‎‎ در منزلت‎ شـب‎ قـدر مـی گوید : از آن‎‎ رو به‎‎ این شب‎ قدر گفته انـد که‎‎ دارای‎‎ شرف‎ و پایه ای بلند و شانی‎ عظیم‎ است‎.

ابوبکر وراق‎ نیز می‎ گوید: ایـن‎ شــب‎ را قـدر نـامیـدنـد, از آن‎ رو کـــه‎ انسـانهـا بـا زنده‎‎‎ نگه داشتن‎‎ آن به قـدر و منـزلـت‎ مـی‎ رسند. یکی‎‎‎ دیگر از معانی شب‎ قـدر تنـگـی و ضـیـق‎ است‎ و از آن‎‎‎ رو این اسـم‎ را بـر آن گذاشتـه‎‎‎‎ اند کـه زمیـن‎ بـه واسـطه کـثـرت‎ فرشتـگـان‎‎ در آن شب‎ تنگ‎ می‎ شود و سـرشـار از فرشتگانی‎ است‎ که‎‎ تا سپیده دم‎ , همصـدا با زمینیان‎‎ به‎ احیای‎ آن مـی‎ پـردازنــد و بـه‎ وظایـف‎ خـویـش‎ عمـل‎ می‎ کنند. از معانی‎ دیگری‎ که‎ مفسران‎ و علـمــا بـرای‎ شب‎ قدر در نظر گرفته‎ اند تقـدیـر و انـدازه‎ گیری‎ است‎‎ , چون‎‎ در این شب‎ سرنوشت افراد , جامعه‎ , حوادث و پیش‎ آمـدهـایــی‎ چـون‎ جنـگ‎, زلزله‎, پیروز, ی‎ شکست‎‎ , سعادت و شقـاوت‎‎ و هـر آنچـه‎‎ کـه بـا سـرنـوشــت انسـانها ارتـبـاط دارد, بر اساس‎ حکمـت‎ و مصلحت‎ رقم‎ می‎ خـورد و همه‎ اعمال‎ انسانهـا در ایـن‎ شـب‎ انـدازه‎ گیری‎ می‎ شود.

امام‎ صادق‎ نیز در فضیلت‎ شب‎ قدر می‎‎ فرماید : قدر باران‎ رحمتی اسـت‎ کـه‎ در جویبـار هر فرد و هر جمـع‎ بـه‎‎ انـدازه او جاری‎‎ اسـت‎‎, شخصیت افراد به‎‎ گونه ای شکــل‎ گـرفتـه‎‎ کـه بعضی‎ از آنـان‎‎ تـوان پـذیـرش‎ جریان‎ رودی‎ وسیع‎ از رحمت‎‎ و برکـت قـدر را دارند و برخی‎ دیگر زمینه‎ کـمتــری‎‎ بــرای جـذب‎ رحمـت‎‎ و عنـایـت دارند و برخی‎ هـیـچ‎ گونه‎‎‎ آمـادگـی‎ نـدارنـد تا آنجا که زمینه وجـودشـان‎‎ چـون سـنگـی‎ ســخــت‎ ونــفــوذ ناپذیراسـت‎. " شـب‎ قـدر" ی‎ کـه‎‎ در قرآن‎ آمده است‎ , شبـی‎‎ اسـت‎‎ کـه‎ آخـریـن‎ مراحل‎ مشیت الهی درآن‎ صورت‎ می‎ گیرد . از بعضی‎‎ روایات‎ بر میآید کـه‎‎ نیـمـه شعبان‎ , نوزدهم‎‎‎ و بیست‎‎ و یکم و بیست وسوم ماه‎‎ رمضان‎ از شبهای‎ قدر بـوده و شـب‎ آخـر برترین‎‎ آنهاست‎ و همچنین به‎ احتمـال‎ قــوی‎ بـیسـت‎ و هفتم‎ ماه‎ مبارک‎ رمضـان‎ نـیـز از شبهـای‎ قـدر اسـت‎ و کسـی‎‎ کـه‎ مـی خـواهـد احتیاط کندباید در همه‎ این‎ پنچ‎ شب‎ اعمـال‎ قدر را انجام‎ دهد. سزاوار است‎ مومنان‎ تمـام‎ سعـی‎ خــود را در جهت‎ آگاهی‎ برای‎ اعمال‎ ایـن‎ شـب‎ بـه‎ کارگیرند , از کارهایی‎‎ که‎ در طول‎‎ سال مـی تـواننـد انجام‎ دهد , عاقبت‎ توفیق‎ در این‎ شب‎‎ است‎ و اینکه‎‎ بتوان‎‎ در این شب پسندیـده تـریـن‎ کارها را نـزد خـدا انـجـام‎ داد و خداوند این‎ شب‎ را برای‎ او بهتـر از هـزار مـاه‎‎ قـرار داده است‎.

کسـانـی‎ کـه‎ اهـل‎ دعـا و راز و نیـاز شـب‎ قـدر هستند , نقش‎‎ خویـش را بـه‎ خوبی‎‎ دریافتــه‎ انـد و گـاهـی ایـن‎ حـالات‎ آنچنان‎ ژرف‎ و تاثیر گذار است‎ کـه‎ تـا شـب‎ قدرآینده‎‎‎ و بـلکـه تـا آخر عمر, در هـمـه افکار و اخلاق‎ و کردار شخص‎ رخنـه‎‎ کــرده و او را در یـک‎ خـط وسیـع‎ معنـوی‎ قـرار مـی‎ دهد. دیگـرانـی‎ هـم‎ کـه‎‎ بـه ایـن‎ حــد از معنـویـت‎ راه‎‎ پیدا نمی‎ کنند بـه فـراخـور حال‎ خود ازمجالس‎ و شب‎‎ زنـده‎ داریهـای‎ شـب قدر بهره‎‎ برداری‎‎ کـرده و فیض‎ مـعنـوی مـی‎ برند.
ریشه‎‎ اصلی‎ این‎ دگرگونیها و حالات‎ بـه خـود افراد باز می‎ گردد و اینکـه‎‎ تـا چـه حـد خود را آماده‎‎ بهره برداری‎ از بـرکـات‎ شب‎ قدر و فضیلت‎ های‎ آن‎ کرده‎ اند.
خداوند تبـارک‎ و تعـالـی‎ بـا نــزول‎ سـوره‎‎ ای‎ خاص‎ , شب‎ قدر رابه مردم‎ معرفـی‎ کرده‎ است‎.
در دو آیه‎‎‎‎ سوره مبارکه " قدر " آمده اسـت‎" : قـرآن‎ در شـب‎ قــدر نــازل‎ شــده‎ وفرشتـگـان‎‎ در آن شب‎‎ فرود می‎ آیند " , شب قدر, شب‎ سلامـت‎‎ است."
از سوی‎ ائمه‎ اطهار ( ع ) و بزرگــان‎ دین‎ نیز شب‎ زنده‎ داری‎‎ و احیای لیالی‎ قـدر سفارش‎ شده‎ است‎.

علامه‎‎ طباطبائی‎ نیز در رابطه با عـلائم‎ شـب‎ قدر می‎گوید ": در صبـح‎ بعـد از شـب‎‎ قـدر, آفتاب بدون‎ شعاع طلوع می‎ کنــد و هـوای‎ آن‎ روز معتدل‎ است‎.
" از پیامبـر گـرامـی‎ در جـواب‎ ایـن‎ سـوال‎ کـه‎ اگر بخواهیم‎‎ شب‎ قدر را دریابیم از خدا چه‎ چیزی‎ را مسئلت‎ کنیم‎ , فرمـود": عافیت‎ را."
دعـاهای‎ شب‎ قدر از طولانــی‎ تــریــن‎ و پرمحتواترین‎‎ دعاهاست‎ , دعای‎ جوشن کبـیر و ابوحمزه‎‎‎ ثمالی‎ , که اگـر بــا تــوجــه خـاص‎ خوانـده‎‎ شـود, مـایـه انقـلاب‎ درونـی‎ ودگرگـونـی‎‎ روحی است‎.
ادعیه‎‎ ای‎ که انسان‎ رابا دریـایـی‎ از معرفـت‎ آشنا می‎ کند, انسان‎‎ با خواندن دعا از یـک‎ طرف‎‎ با یادآوری‎ لطف وکرم‎ و رحـمـت‎ بی‎ پایان‎‎ خدای‎ مهربان او را در کنار خـود می‎‎ بینـد و نور امید در دلش‎ می درخـشـد و از سوی‎ دیگر با به‎ یاد آوردن‎ سختـی‎ هـا , جان‎ کندنها و عـالـم‎‎ بـرزخ‎ تمـام وجــودش‎ سـرشـار از تـرس‎ و نگرانی‎ گردیده‎‎ و گذشته خـود را بـا آنچـه‎ باید باشد, می‎ سنجد.

گرچه‎‎ " شب‎ قدر " در ماه مبـارک‎ رمضان‎ اسـت‎ , اما اینکه‎ کدام‎ یک‎ از شبهای‎ ماه‎ رمضان‎ " شب‎ قـدر " اسـت‎ , چیـزی‎ بــر دلالـت‎ آن‎‎ در قرآن کریم‎ وجود ندارد وتنهـا از راه‎ اخبار می‎ توان‎‎‎ آن شب‎ را معین کرد.
بسیاری‎ از مفسران‎ ذکر کرده‎‎ اند کـه" نزول‎ قرآن‎ به‎‎ طور یـکپـارچـه در یـکـی‎ از شبهای‎ قدر 14 قرن‎‎ گذشته‎ مـمکـن اسـت‎ ولـی‎ تعییـن‎‎‎ حـوادث قرون گذشته‎‎ و آینـده در آن شب‎ بـی‎‎ مـعنـی است‎ ."
در این‎‎ ارتباط آنان می‎ افزایـنــد : حکم‎ " یفرق‎ " در آیه‎‎ 6 سوره دخان‎‎ در قرآن کریم‎‎ و نیز حکم " تنزیل‎ " در آیه‎‎ 4 سـوره " قدر " به‎ دلیـل‎ مضـارع بـودن‎ دلالـت‎ بـر استمرار دارد.
همچنین‎‎ به‎‎‎ گفته آنان, از ظاهر جملـه "شهر رمضان‎‎ الذی‎ انـزلـت‎ فیـه‎ الـقـرآن " درآیه‎‎‎‎ 185 سوره بقره چنین‎ بر می‎آید کـه " مادامی‎‎ که‎‎ ماه مبارک‎ رمضان‎ تکرارمی شـود, شب‎ قدر نیز تکرار می‎شود ." علامه‎ مجلسی‎‎ می گویـد " : بهترین‎ عـمـل‎ در شب‎‎ قدر طلب آمرزش‎ گناهـان‎ , دعـا ازبـرای‎ مطالبات‎‎ دنیـا و آخـرت ,بـرای‎ پدر و مادر و خویشـاونــدان‎‎ و فــرزنــدان و مـرده‎ و زنده‎ خویش‎ صلوات‎ بسیار فرستــادن‎ و دعـای‎ جوشن‎‎‎ کبیر را در این سه‎ شب‎ خـوانـدن اسـت‎ ."

باتوجه‎‎‎‎ به مـطالـب‎ گـفتـه شـده درخصوص‎‎ عظمت‎ " شب‎ قدر " این‎ نکته‎ مشخص می‎ شـود کـه‎ در ایـن‎‎ شـب‎ انسـان وارد مسـیـر سرنـوشـت‎ سـاز خویش‎ گشته‎ و آنرا تغییر می‎ دهد و گاه‎ نیز برای‎ پیمودن‎‎ این مسیـر بـر بال‎‎‎ دعـا و گـاه‎ بر بال عمل می‎ نشیند.
هر امری‎ کـه‎ در " شـب‎ قـدر " از طرف‎ خداونـد برای‎ انسانها مقدر می‎ شود, حکیـم‎ اسـت‎ و بـا آنکـه‎ خـوانـدن‎‎ دعـا در ایــن شـبهـا جـزو اختیارات‎‎ فردی‎ است و یک‎ عمـل‎ اختیاری‎‎ اسـت‎ اما آثار بـسیـار زیـادی در تغییر سرنـوشـت‎ انسانها دارد.

(برگرفته از سایت صدا و سیما)

 

 

گیر کردم

پروردگار

 

یکی بیاد به من بگه من چیکار کنم! یکی بیاد و یکمی به ما کمک کنه! یکی بیاد و یه ذره مثل یه پدر و مادر درست حسابی به ما راه و چاه زندگی رو نشون بده نه اینکه اگه اینکار و کردی این می‌کنیم و اگه اینکار و نکنی اون کار و نمی‌کنیم! یکی به ما یه آدرس مشاور خوب بده؛ مشاوری که دین سرش باشه و بفهمه چی داره به ما می‌گه و حرفاش هم برطبق دین و اصول اسلام باشه! یکی بیاد بگه ما چه خاکی تو سرمون بریزیم آخه؟؟!!

خدائیش نمی‌فهمم چرا اینجوریه؛ چرا طوریه که انگار هیچوقت قرار نیست حل بشه؛ چرا بنظر می‌رسه امیدی به آینده نیست؛ چرا اینجوریه که انگار راه‌های دیگه بهتر از این راه بودن؟ من واقعا نمی‌فهمم چرا اینجویه!

دارم فکر می‌کنم چیکار کنم .... اما هیچی به ذهنم نمی‌رسه!!

احساس می‌کنم بابا بیش از این نمی‌تونست دو در باشه ..... نهایت دو دره بازی که یه نفر می‌تونست انجام بده رو دادن ..... احساس می‌کنم سنبل کردن!!

من حرف گوش کردم و کاری که گفتن رو کردم ..... اما می‌گن تو خودت خواستی اینجوری!! نمی‌دونم ..... خدا کمکمون کن .....

خدا بهت احتیاج داریم ..... شاید الان بیشتر از همیشه ...... خدا بنظرمی‌رسه شیطون داره موش می‌دونه تو زندگیمون ...... خدا یادمون بده خواهش می‌کنم